ترجمه یا تعطیل تفکر ؟

ساخت وبلاگ

 

ترجمه یا تعطیل تفکر؟

درترجمه امکان ندارد که روح وجان مایه اثربه زبان دیگری انتقال یابد .انتقال روح اثر،اگرمترجم هرچند کاربلد وباتسلط کامل سراغ متن رود،بازبه علت زیست مترجم درفرهنگ دیگری ، امکان دریافت تمام زوایا وجان وجهان متن غیرممکن به نظرمیرسد.انتظارما ازترجمه،انتظاری حداقلی است . دوستانی که متون ترجمه ای را خوانده باشند بعد ازگذشت زمان واحتمال دستیابی اتفاقی به متن اصلی متوجه میشوند که برداشت آنها ازمتن اصلی چقدربا متن ترجمه شده متفاوت است . خاصه آنکه آن متن متکی به زبان وساختارآن به جان وجهان زبان وابسته ودرزبان اتفاق وبه زبان مفهوم شده اجرا وتالیف شده باشد . کارزیاد سختی نیست که تفاوت ترجمه های متفاوت وگاه متضاد ازآثارمشهوروگاه شناخته شده ازجمله آثارکافکا،جویس،نیچه،شکسپیر، فاکنر،هگل.،لوکاچ...درایران خودمان،مقابله ومقایسه کرد. بارها مترجمین محترم اظهارنموده اند که اگرفرصت دیگری میداشتند و دوباره کار را ترجمه میکردند ، شکل دیگری کاررا ارائه می دادند.  مترجم قوی وبا هوش ومسلط باید صدای متن را بشنود ودرک ودرونی کند تا روح اثرنشناخته نباید سراغ ترجمه برود . درحقیقت باید مبنا برپنهانی کردن خودش بگذارد نه دیده شدن را . مترجم هرچه غایب تر، کاربیشتر دیده میشود درنتیجه روح اثربرجسته ترمیشود . اگرخواننده حضورمترجم را حس نکند پیداست که او کاربلد است . به زبان دیگراگر حضورمترجم حس نشود ، الزاما نویسنده ومولف دیده میشود . وقتی که نویسنده دیده شود ، روح متن دیده میشود . شاید مثلی ساده و قابل لمس کمی ما را به مقصد نزدیک ترکند . اشعارحافظ ، درزمان ترجمه به علت اتکا به زبان و پیچیده گی های زیاد زبانی ، مقدارزیادی ازمفاهیم ،معنای پنهان ،ایهام ،اشارتِ گاهِ اسطوره ای یا فلسفی - تاریخی خود را ازدست میدهد . برعکس اشعارخیام نیشابوری که کمترمتکی به زبان است راحت ترترجمه میشود . درادبیات معاصرشعرهای شاملو، رویائی واخوان درترجمه باز به علت اتکا و اتفاق درزبان ، چیزدیگری میشود که با متن اولیه فاصله ی بسیاردارند اما اشعارسهراب ، فروغ واحمد رضااحمدی راحت ترجمه می شود. آثارعطارنیشابوری ، مخصوصا تذکراولیاء، نیزمشکل ترجمه میشود . درادبیات داستانی معاصر، آثارساعدی ، براهنی ،علوی تا حدودی صادقی، به مراتب راحت ترقابل ترجمه هستند تا گلشیری واحمد محمود . این موضوع به ذات و خصلت ساختار زبان درکل (زبان هرملتی دیگر) برمیگردد و به زبانی خاص محدود نمیشود . تازه غیراززبان ، درک مفاهیمی که وابسته به مذاهب سه گانه جهان مسیحت است نیزبرای مترجم درترجمه وانتقال آن،اگردرتضاد بامذهب مسحیت نباشد درموفقیت مترجم مَوثراست.  برای آنکه مولف خواه ناخواه ، تجربه ی زیستی – مذهبی او درزمان خلق اثرتاثیرخود را گذاشته است . مترجمی که درمذهب دیگری رشد واثرپذیرفته باشد دردرک مفاهیم مذاهب سه گانه ی مسیحیت و زوایای پنهان و نهفته ی درمتن به سختی درک و گاه قادربه اشارات وکنایه ها ومنظورنویسنده ی درعرف و آداب این سه گانه ی مسحیت نخواهد بود . باید بپذیریم که برای ترجمه ها هیچگاه شرایط پایداری متصورنیست . ذات ترجمه برمبنای عدم دریافت کامل به ، حقیقت متن ، صحت وامانت داری گذاشته شده است وهیچ ربطی هم به مترجم ندارد ونباید به کسی بربخورد . تازه همین مورد ، درمورد نویسنده هم صادق است . زیرا دریافت ما ( مخاطب) ازمتن همانی نیست که منظورنویسنده است . با توجه به نرم افزارهای GOOGLE TRANSLATE NEW COURSE واخیراَOLD ENGLISH LANGUAGE شاید بشود با مترجم فرضی سخت گیرانه تربرخورد شود . اما سئوال امروزاین است که آیا تمام مقولات وکنش های عاطفی – انسانی ازخوب وبد می تواند درزبان جذب و درک و بیان شود ؟ سوال مشکلی است . تجربه ی انسانی دراین زمینه هنوزبه نتیجه ی قطعی نرسیده ، چه رسد به اینکه احساس ،عواطف،درد، سرخوشی ها ، نگرش ها، گفتمان ها،درجهان هزارتوی پیچیده معاصرقابل ترجمه بدانیم وگاه پا را فراترگذارده و ترجمه را معادل تفکربدانیم و با حذف هویت ها ،غیرمسئولانه، مرعوب شده، خود تیشه ، به ریشه ی داشته ها ،بزنیم ودرحقیقت خود، به نوعی درحذف تفکرانتقادی مستقل ، مشارکت نموده وبا ساده سازی ، صرفا مصرف کننده بی تفکرباقی بمانیم . ایدون چنین مباد .

نگاه امروز ...
ما را در سایت نگاه امروز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mebrahimmehdizadeha بازدید : 238 تاريخ : دوشنبه 9 مرداد 1396 ساعت: 6:40