راز خانه شکیب اولین داستان از مجموعهای به همین نام است که امسال در فهرست نامزدهای مجموعه داستان برگزیده جلال آل احمد قرار گرفت. داستان با زاویه دید دانای کل روایت میشود و صدای نویسنده را در مدت روایت میشنویم. داستان شروعی درخشان دارد. فضاسازی ابتدای داستان، یک شمای کلی پیش چشم خواننده از داستانی که در حال خواندن آن است، ترسیم میکند و به طور ضمنی به درون مایه داستان اشاره میکند.
داستان راز خانه شکیب بیشک داستانی نمادین است. داستانهای نمادین داستانهایی هستند که در آن مفاهیم اخلاقی یا کیفیتهای روحی و روشنفکرانه به قالب عمل در میآید. وقتی داستانی فکر یا عقیده یا شخصیتی را ارائه میدهد ممکن است آن را نمادگرا گرفت . یعنی داستانی میتواند نمادین باشد که در آن مفهومی یا عقیدهای نماد چیز دیگری قرار گیرد، در نهایت داستان نمادین ، داستانی است که محتوای آن خواننده را به چیزی بیشتر از لایه سطحی داستان راهنمایی کند. در داستان راز خانه شکیب ، کاراکترها، همسایهها، خانه و هر چیزی که در داستان با آن مواجه میشویم نمادی است که در کنار دیگر نمادها و نشانهها، خواننده را به فکر و معنای حاکم بر داستان هدایت میکنند.
نمادگرایی میتواند تقریباً در هر عنصری از داستان تجسم یابد؛ در شخصیت، پیرنگ، عناصر طبیعی و هم چنین در وضعیتها و موقعیتهای داستانی. داستان مورد بحث ما داستانی از نوع واقع گرای نمادین است. در این نوع داستانها شخصیتها، اعمال و ریزه کاریها واقعی و طبیعی هستند و جزئیات و توصیفات به قصد آن ارائه شدهاند که معنای خالصی از واقعیتهای عادی و روزمره به دست بدهند. نمادها از میان همین جزئیات و توصیفات و اعمال کاراکترها ظاهر میشوند. در این داستانها نمادها جزو طبیعی واقعیت هستند و با آن ممزوج شدهاند اما در عین حال هم معنای دیگری غیر از معنای ظاهری داستان به آن میبخشند و مفهوم داستان را تقویت میکنند. در این داستان ما با دو شخصیت اصلی روبه رو هستیم. خواهر و برادری که بعد فوت والدینشان تن به اسارتی خودخواسته در خانه بزرگ و تا حدودی اشرافی خود دادهاند. آقا و دوشیزه شکیب، که اسیر روزمرگی گشته ا ند. روزمرگی که روزی شکوهی داشته است:
"دوشیزه شکیب با ظرافت تمام و حظ وافر، کارد وچنگال نقرهای را کنار چهار بشقاب چینی فرمایش 110، روی میز میچید. که از همه مهمتر تنگ بلوری مجار محتوی عرق بیدمشک همراه با چهار لیوان پایه بلند کنگره دار بود که به میز آبنوس با رومیزی تور سفید جلوه خاصی میبخشید و منظرهٔ اصلی ایوان مشرف به دریا را تکمیل میکرد."
وقتی اعمال و گفتار شخصیتهای داستان، فکر یا کیفیت عقیدهای را نشان میدهد میتوان آن را کاراکتر نمادین انگاشت. شخصیت نمادین ، شخصیتی است که حاصل جمع اعمال و کنشهای داستانیاش خواننده را به چیزی بیشتر از خودش رهنمون کند. دوشیزه و آقای شکیب در این داستان تجسمی از فرار از تغییرات را پیش چشم خواننده ترسیم میکنند.
درون مایه این داستان فرار از تغییر است. در این داستان، کاراکترها سالیان سال است که به کارهایی تکراری مشغولند:
"... دوشیزه شکیب درست سر ساعت شش بامداد با زنبیل قرمز توری دستباف خودش از منزل خارج میشد و پس از مراجعه به نانوایی همیشگی و خرید خوارو بار روزانه از سوپر مارکت همیشگی .... در پایان هفته آقا و دوشیزه شکیب رأس ساعت چهار دوش به دوش همدیگر ساکت و خاموش سوار اتوبوس میشدند و ..."
کاربرد نمادین اشیا و اعمال نیز در این داستان وجود دارد. استفاده از این جزئیات مانند، دو دامن مشکی یک مدل دوشیزه شکیب، ربدوشامبر راه راهی که از بس شسته شده رنگ قبلیش معلوم نیست، کاموایی که بارها بافته و شکافته شده و کتابهایی که مربوط به سالیان گذشته است،همه و همه در ابتدا خودشان را نشان نمیدهند. اما خواننده با کمی دقت و در ادامه داستان متوجه میشود ه نویسنده از تکرار و تاکید جزئیات و توصیف اعمال و اشیا هدف خاصی را دنبال میکرده و غیر مستقیم به لایه زیرین و معنای حاکم بر داستان اشاره داشته است.
تمامی اعمالی که از این دو کاراکتر سر میزند تکراری و غیر قابل تغییر است. حتی لباسهایی که میپوشند، کتابهایی که میخوانند و حتی کاموای بافتنی متعلق به سالها قبل هستند. تمامی مفاهیم اخلاقی در این داستان با کیفیتی روحی و روشنفکرانه به قالب عمل درمیآیند و به کیفیت و عقیدهای خاص منتهی میشوند. کاراکترها با اعمال و رفتار نمادینشان ، خواننده را به چیزی فراتر از خود رهنمون میسازند و تفسیری خودآگاه از مضمون ارائه میدهند.
در میانهٔ داستان با خراب کردن خانههای کناری برای تعریض خیابان از جانب شهرداری روبه رو هستیم که نمادی است از تحمیل یک تغییر. و واکنش آقا و دوشیزه شکیب نوعی مقاومت در برابر این تغییر تحمیلی را مینمایاند. حالت انفعالی کاراکترها کم کم از بین میروند و برنامه تغییر ناپذیر روزمرهشان دچار تغییری ناگهانی میشود:
"... نخست هر دو تا پاسی از شب بیدار بودند. بعد یکی میخوابید و دیگری کشیک میداد. برنامهٔ هفتگی تماشای غروب خورشید در نخلستان و دریا به طور کلی حذف شد و خانه هیچ گاه خالی نبود. آقای شکیب فقط ماهی یک بار از خانه بیرون میرفت. در غیاب او دوشیزه شکیب موظف بود تمام درها را بازدید و قفل نماید..."
عامل بیرونی سرانجام کاراکترهای فریزشده قصه را مجبور به عکس العمل مینماید. و به گفته خود نویسنده در انتهای داستان آنها را از دنیای ملال آور و ساکت خود به درآورده و تحرکی تازه بر آنها تحمیل میکند:
"شبها پشت در بزرگ خانه دو میز کهنه و قدیمی دست ساز هندی میگذاشتند تا از ورود افراد جلوگیری کنند..."
در این داستان از ابتدا تا میانه با دو شخصیت ایستا رو به رو هستیم. شخصیتهایی که در دو سوم ابتدایی داستان خصوصیاتشان ثابت و تغییر ناپذیر است. اما در یک سوم انتهایی داستان و رخداد تازهای که بر دو کاراکتر وارد میشود شاهد تغییری در اعمال و رفتار تکراری آقا و دوشیزه شکیب هستیم و در نهایت کاراکترها به پویایی و دینامیک بودن سوق داده میشوند.ساخت و ترکیب و عناصر داستان دارای وحدتاند و یکپارچه. هر عنصر بر عناصر دیگر دلالت ضمنی میکند و همگی در خدمت درون مایهاند.
در این داستان روزمرهگی به شکل زندانی تصویر شده که رهایی و تخطی از آن چندان هم ساده به نظر نمیرسد. در پیشینهای که از خانواده شکیب در ابتدای داستان گفته میشود نیز با واکنش خاصی از این خواهر و برادر مواجه نمیشویم. حتی از کنار حوادث انقلاب نیز بدون اینکه عملی در جهت یا خلاف آن صورت دهند نیز میگذرند. همه چیز همانطوری است که در گذشته بوده یا به گفته دیگر مانند عکسی قاب گرفته که گرد و خاک زمان بر رویش نشسته است. چیزی که نویسنده هنرمندانه در پاراگراف آغازین داستان به آن اشاره میکند:
"بیشتر به عکسی رنگ و رو رفته و قدیمی در قابی شکسته در گوشه رف یا گنجهای خاک خورده یا زیرزمین خانهای متروک میماند تا موجودات زندهای مثل خانواده شکیب. این تصویر جاوید و ابدی از چهار صندلی در ایوانی مشرف به دریا بود که پس از گذشت سالیان دراز جای خالی دو صندلی آن توی ذوق میزد و بعدها ذهن با آن که در پس زمینهاش جای خالی را حس میکرد باز میتوانست به آنها عادت کند و غیبت شکیب و خانمش را پس از مرگ با منظرهٔ خیالی سالهای پیش پیوند بزند ... وآنها را در همان حالی ببیند که سالها قبل دیده بود."
ترکیبهای واژگانی عکس رنگ و رو رفته، قابی شکسته، گنجه خاک خورده، تصویر جاوید و ابدی و منظره خیالی همه و همه به مضمون اشارت ضمنی دارند. و میتوان گفت که راز خانه شکیب در همین پاراگراف ابتدایی داستان به شکلی هنرمندانه گفته میشود؛ سکون و یکنواختی و انجمادی ابدی، مانند عکسی در چهارچوب قابی کهنه و شکسته.■
* باپوزش
نگاه امروز ...برچسب : نویسنده : mebrahimmehdizadeha بازدید : 180