نقد و دانش اکادمیک

ساخت وبلاگ

نقد و دانش آکادمیک

دانش آکادمیک برای نقد اگرچه ازضروریت یک منتقد حرفه ای است اماازآنجاکه هنربرخواسته ازانفعال هنرمند ازتجربه ی پیرامون اش آغازمیشود ، کمتر می توان آن را درچارچوب خشک قواعد و منطق علت ومعلولی محصورکرد . به عبارت دیگر، فعل هنرمند برخواسته ازانفعال اوست . ازآنجا که این فعل وانفعال درتخیل وعاطفه واحساس شکل می گیرد ، درلحظه ای برق آسا و یا هیجان درجان و جهان او نطفه می بندد ، تن به آداب آکادمیک نمی دهد . اما منتقد بدون توجه به این اصل ، یعنی بی آداب ، دنبال آداب گشتن صرف وبدون درک مطلب بالا ، وانهادن تخیل سرکش ، راه به جائی نمی برد . چون اساسا ، احساس وعاطفه وتخیل قید ناپذیراند . منتقد با هوش درعین حال که درمرحله اول دنبال کشف وجه پیدا وپنهان ، جان وجهان هنرمند است ، با گوشه چشمی شش دانگ به زیبائی تام وکمال کار، باید دنبال آن"آنیت" لحظه ی درخشان اثرباشد تا دنبال منطق ونظم پذیری آکادمیک . درحقیقت نقد اگرسویه ی محافظه کارییشه کند ، حاصلی ندارد جز، خرده گیری وانتقاداتی غیرلازم وآنچه مورد توجه قرارنمیگیرد " آنیت" خلق اثروکشف لایه ی پنهان هراثرهنری است . منشاء دانش آکادمیک ازکجاست ؟ درسنامه ها ونظریه های ادبی وگقتمان سبک شناسی ودلالت معنایی وساختارشکنی وآشنازدائی ... حاصل کدام تحقیق واندیشه است ؟ آیا این نظریه ها حاصل وخروجی تخیل اساتید دانشگاهی و اکادمیک است ؟ آیا آنان نشسته اند واین تئوری ها را کشف کرده اند ؟ یا نه این نظریه از متون موجود درطی قرون متمادی فرموله وعرضه کرده اند ؟ نظریه های ادبی درتمامی جوانب آن ، ازدل آثارو آفرینش شعرا ، نویسنده گان و نقاشان و دیگرهنرمندان بیرون آمده ودرمحافل ادبی – دانشگاهی مطرح ومورد نقدوبررسی چالشی قرارگفته است . بعضی رد شده ، اندکی پذیرفته وبه صورت درسنامه نشرودرمحافل دانشگاهی واکادمیک تدریس میشود . این نظریه ها دردانشگاه های انگلستان ، روسیه ، فرانسه ، آلمان ، امریکا ... تحت مکتب ها ، نظریه های ادبی و گفتمان تفکرانتقادی ، زبانی شناسی ، فرمالیستی ، ساختارگرائی ، پسا ساختارگرا ، بی معنائی ، هزارمعنایی ... وتا به نقدهای ، فیمنیستی ،پسامدرنیسم، تاریخ گرائی فوکو ، رونکاوی فروید ولاکان ادامه دارد. این نظریه ها همه درحالت ناپایدارهستند . اما با تمام این آموزه ها ، دانش آکادمیک ودرسنامه ها ، یک منتقد باهوش با فراگیری این نظریه ها ازمنابع اصلی ودرونی سازی آنها ، خود با تکیه برگنجینه ی عظیم ادبیات زبان پارسی خود نظریه پردازی کند وبی واهمه وترس ازخطا ، تنها مصرف کننده نباشد. زمانی که روشنگری هنوز پروژه ای نا تمام است ودال های متعدد ما را احاطه کرده اند ومدام از این دال به آن دال می رویم ، کارمنتقد با طرح گفتمان تفکرانتقادی دو چندان سخت میشود. دال ها جنبه هائی از معنای "درونی" متن هستند که یک منتقد کاربلد باید آن را کشف کند تا بر"هستی " متن بیفزاید . ضمنا باید این راهم بداند که هنربا علوم تجربی تفاوت زیادی دارد . درعلوم انسانی به ویژه هنر، جمع اعداد "آنی" نمیشود که ما می خواهیم . هنرحاصل فردیت خلاق فردهنرمند است وانفعال او. دربادی امر، نقد یایه های اخلاقی دارد و دانش روز وشناخت ازتاریخ هنر. یک منتقد خلاق وجریان ساز، باید بداند که ضمن چالش با متن برای رسیدن به ژرفای آن ، وظیفه اوکشف لایه پنهان متن ، تشخیص هامونی ، زیبائی ، لحن ، زبان ، تکنیک ، عدم تکرارواستحکام وظهوررابطه جزء درکل وکل درجزء،هماهنگی بین تمام اجزاء متن ، باورپذیری آن ، جفت وبست پیش فرض های متن ازآغاز ورود به متن است و قرارهای نویسنده با خواننده وکشف لذات پنهان آن . هنربا تخیل آغازمیشود . منطق هنرمنطق باد است وآب وآتش وخاک . این منطق برخلاف منطق سیاست ، که منطق"ممکن"هاست ، منطق هنر، منطق "غیرممکن"ها ست .

نگاه امروز ...
ما را در سایت نگاه امروز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mebrahimmehdizadeha بازدید : 242 تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1396 ساعت: 11:51