معنا گریزی در شعر و داستان

ساخت وبلاگ

معنا گریزی درشعرو داستان

معنا گریزی به بهانه ی طرد معنای یگانه یا پیام ویژه درشعر و داستان ، تازگی ندارد . از زمان شروع نوعی ادبیات پوچی وهیچی بعد ازجنگ دوم جهانی و رواج فرم گرائی محض ، این نوع از ادبیات وجود داشته اما جریان غالب ومسلط نبوده است . این مهم ، محصول شکست کارکرد اجتماعی ادبیات متعهد و آرمانگرایانه ، با خاصگاه ملی ، بویژه چپ سنتی است . به عبارت دیگراین اندیشه امتداد همان تک قرائتی وقطعیت محض ازمتن وحاصل تفکرصفرویک است . اینکه معنا گریزی با ضد مفهوم گرائی از یک نسخ هستند جای بحث وبا اندکی زاویه ، محل تردید است اما ظاهرا همه جا به صورت معنای یکسان به کارمیرود. معنا باختگی هم گفته اند . یک سوال اساسی ؛ معنا گریزی ازچی ؟ ازشعر؟ داستان ؟ مگرقراراست ما موضوعی تاریخی یا علمی یا تحقیقاتی یا معادلات ریاضی بنویسیم که نیاز به معنا یا نتیجه داشته باشیم ؟ معنا گریزترین متون همانا با معنا ترین متون هستند ازچند منظر . متن متن است یا خواننده دارد یا نه . یا به خواننده لذت دهد یا خیر یا ادبیات اقلیت است یا طیف وسیعی را جلب میکند یا نه . ادبیات به صورت عام درسرشت وذات خود ، چون ازصافی وچشمه ی تخیل ،عاطفه  احساس ،کلمه ، زیبائی و جهانی غیراز جهان موجود ، سیراب میشود ، درمسیروبسترتعالی خویش با مفاهیم واقعی از قبیل طبیعت ، دریا ، آسمان ، کوه ، جنگل و موجودات ، بویژه انسان ، کنش ها ، دریافت ها ، روابط انسان با خود و دیگر موجودات و طبیعت درهم آمیخته و درتاثیروتاثر متقابل است . بازتاب آن ، خواه ناخوا درمفاهیم عاطفی ، احساسی-انسانی و تخیل او اثرمیگذارد ومیل به نوشتن وخواندن این متون ،هم ناشی ازهمین مقولات است . اگرغیرازاین باشد ، انگیزه ولذت خواندن از ادبیات گرفته میشود و دیگررنج ولذت آفرینش آن هم ،کاری عبث خواهد بود، چه رسد به اینکه کسی میل به خواندن و شنیدن داشته باشد . بازتاب واقعی و فراواقعی درمتون ادبی ممکن است ارادی و یا غیر ارادی باشد . به عبارت دیگر یا ناشی از ضمیرخود آگاه است یا ضمیر نا خودآگاه . هر چه این مهم ناشی از طبیعت وذات وسرشت نا خود آگاه ضمیر تغذیه وسیراب شود ، خروجی آن نیزلذت بخش ترخواهد . راز و پویائی شاهکارهای ماتدگاردرهمین تناسب و سرشت نهفته است . هیچ متنی معنا گریز وضد مفهوم گرا وجود ندارد . هر متنی که ادعای معنا گریزی کند ، درحقیقت ، دراین معنا گریزی خود افشاگر معنا خویش است .هرشعر وداستانی از گفته ها و ناگفته های متن واقعا موجود ، قابل دریافت و تفسیراست.  چه آن را گفته باشد تا چیزی را پنهان کند یا نگفته باشد تا چیزی را هویدا کند . درهر حالت ، ازسپید خوانی یا تفسیر ویا تاوئل هرمتن " تک صدائی " یا " چند صدائی" جهان غالب متن ، قابل کشف ، رمز گشائی و یا شناخت است .هیچ متنی نیست که با جهان خود ویا جهان موجود و نفی شده ، موضع نداشته باشد . دایره و وسعت این جهان بستگی ، به عناصرسازنده  شعری و یا داستانی ، ازقبیل زبان ، موسیقی، زاویه دید، طرح، لحن ، فرم و تکنیک زیبا شناسی واجرای هم خوان با متن موجود دارد و ازهمه مهم تر وابسته به اقبال خواننده ی فرهیخته یا آرمانی است . خواننده ی آرمانی وفرهیخته با اقلیت خوان ومتخصص اهل فن ، با اندکی تسامع ، دایره ی وسیع تری را دربرمی گیرد . کشف فرم های تازه ، فضا سازی ، تبدیل یک جهان معمولی به جهان فرا واقعی ، قرائت متعدد ، فقدان مدلول، انتقال از این دال به دال دیگر، همه وهمه در پرتو خواننده ی معنا ساز میسراست . دریک متن متکثروچند صدائی ، بدون استبداد مضمون ، سلطه وامریت زبان ، پیوسته از"دال"ی به "دال" دیگر می رود و داوری و قضاوت را از خواننده گرفته میشود تا او با حجمی از یافته ها ی نو ، تخریب خود را آغاز و از نو بساز و باز تخریب کند و دور شود . این پیشروی و عقب نشینی ، مدام تکرار می شود و داوری و قطعیت را به تاخیر می اندازد و در پایان ، خواننده با انبوهی از دانسته های متضاد ، معشوش ، ناپایدار ، غیر سلسله مراتبی ، نا موثق وغیر قابل اعتماد روبرو و همراه با شوق و لذت با متن کلنجار می رود و درتحلیل نهائی ، مجال اندیشه و سپس درتخیلی بی انتها ، خود معنای متن رامیسازد. یعنی چیزی می سازد که قبلا در متن موجود نبوده است . به زبان دیگر، متن "خواننده محور" متنی ناقص است چون خواننده آرمانی یا فرهیخته ، باید معنای متن را بسازد وآن هم ، درپرتو خواندن ، اندیشیدن ، تخیل جدید ، محقق می گردد.این جاست که تفکیک فرم از محتوا کاری به غایت سخت است . یعنی فرم همان محتوا است و محتوا همان فرم است. به بیان دیگرمحتوا یا مضمون ، پوشش حداکثری یا نقش محوری ندارد. کج فهمی از متن معنا گریزو یا با کمی اغماض ، ضد مفهوم گرا ، وابسته به عدم درک متن فاقد معنای دم دستی ، فربه واستبداد مضمون و به اصطلاح رو است . معنا گریزی اگربه معنای ، معنا سازی جدید ، درپرتومعنا گریزی محقق شود عین معنا ست اما اگربه مفهوم ادبیات بی خاصیت ، اخته ، باری به هرجهت ،عاری ازمفاهیم انسانی باشد ، دیگر ادبیات نیست . 

نگاه امروز ...
ما را در سایت نگاه امروز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mebrahimmehdizadeha بازدید : 227 تاريخ : شنبه 7 بهمن 1396 ساعت: 6:20