جهان داستان

ساخت وبلاگ

 جهان داستان و نظام بازنمایی متن

 

فرم وتخیل ،جهان بینی وهستی نگری متن ومولف است به جان وجهان . فرم هم افشاگروهم عریان کننده وهم سازنده ی جهان داستان است . فرم وشگردهای داستانی اگردرنهایت به معنا ختم نشود درحقیقت فرمی ست مصنوعی ومهندسی شده که،توان فرجام معنائی را ندارد . به عبارت دیگر، اگرفرم بارمعنائی نداشته باشد والزاما به معنای متن،هستی ندهد دیگرفرم نیست . پس،هیچ متن ِصاحب ِفرم ،بی معنا نیست،اگرفرم ، فرم باشد بایدهم سازنده ی معنا وهم عریان کننده جهان بینی متن باشد . انسان جهان را فرمی میبیند . یعنی تمام جنبشهای فکری و اندیش ورز ِبشری، درنهایت فرمی بوده اند . این فرم میتواند یک مرکزی یا چند کانونی پیش فرض گرفت . فرم یک کانونی الزاما سهم کمتری ازهستی متن را پوشش میدهد. برعکس نظام چند فرمی تمام اشیاء،پدیده های چند بعدی،چند وجهی،ضمن شکستن سکوت ،همه را بسوی کانون واحد سوق میدهد. فرم واقعی به اشیاء بی جان وساکت امکان حضور ونقش میدهد.  به زبان دیگر،فرم طبیعی هم ترازبا متن وتخیل به همه ی ظرفیت های پیرامون خود واکنش نشان میدهد تا روایت ها وخرده روایت ها به کانون اصلی هدایت ودرنهایت معنا ی واحد یا چند معنائی را سامان دهد .درفرم چند کانونی،الزاما ،به علت کولاژگونگی متن،معنای واحد حادث نمیشود مگرمولف با دخالت آگاهانه،درفرم و"کانون غالب" آشنائی زدائی کند که دراین صورت پاسخ گوی متن اوست واگرنتواند این اقدام را باورپذیرکند انتظاراینکه با اقبال خواننده ومنتقد روبروشود ،انتظاربی هوده ای است .آیا فرم،معنا را به عنصرثانوی تبدیل میکند؟ به هیچ وجه. برعکس توجه به فرم وانتظارازفرم درساختن معنا ، درحقیقت نفی انفصال وتعطیل معنا ازمتن نیزهست که ، درواقع این جاست که کارهنری اتفاق می افتد. اینکه میگویند فرم پوسته ئی یا قالبی برای محتوا نیست بلکه خودمحتوااست درحقیقتمتن باشگردهای فرمی وچیدمان زبانی ونفی"وحدت ارگانیک"غیرمتکثر،درصدد رهائی سلطه ی آموزه های کلاسیک ،واقعگرا، پیام ویژه ، مفهوگرای صرف ومعنای واحد است تا ،جهان غیرمستمر، قطعه قطعه شده ، کولاژگونه با تعییرمدام،ازاین دال به دال دیگر،ضمن گرفتن قضاوت یک سویه ازخواننده،باشگردهای فرمی–زبانی وتاخیردردریافت معنا،فرصت اندیشه را، فرا روی خواننده ی غیرمنفعل بیاورد . نظام چند فرمی وچند کانونی ازدستاورد داستان نویسی درپایان عصرمدرن وآغازپسامدرن است . این مهم درواقع آشتی مدرنیت با سنت ادبی وتلفیق این دو نیزهست که مدرنیته دربرخورد با آن موضعی حذفی داشته است .تاخیرودرنگ دردریافت معناازطریق فرم ، نه قطعا معنای واحد ،تکثردرمتن بدون فرم معنا پذیر،بدون میانجیگری گنجینه ی متون کهن وسنت ادبی میسرنیست .معنا درپرتوفرم وکارکرد کلمات،چیدمان واژه ها،جا به جائی دال ها ومدلول های پیدا وپنهان تحقق می یابد . آنجا که فرم با اندوخته ی فرمی نو با زبان خیال درهم میآمیزد ،قطعا پیشنهاد جدیدی تولید میکند که درنتیجه برظرفیت های زبان – فرمی پیشین ، اضافه واثرات انکار ناپذیری میگذارد. یک سوال ، آیا صنعت را میتوانیم با فرم یکی دانست ؟ قطعا خیر. زیرا صنایع بدیع ومحاکات وقالب های هنری شناخته شده ، ظرفیت آنهااشباع وامروزه کاربرد خود را ازدست داده ودرصورت استفاده به ورطه ی تکرارمیرسد . اساسا حبس خیال واندیشه درقالب وصنایع آموزش ادبی جایگائی ندارد.هرتخیلی ،اگرتخیل آگاه باشد ، فرم خود را پیدا می کند ومحدود کردن تخیل درقالبهای کلاسیک انفعال متن را به دنبال دارد . فرم باید ازدرون متن جوشش وکوشش کند نه ازطریق تزریق ازبیرون متن . اجرا درفرم های متنوع وچند مرکزی نباید با اسطرلاب و سریش سرهم بندی کرد بلکه الزاما درروند طبیعی متن خود را نشان میدهد.توسل به یاداشتهای ضمیمه،امورغریبه وغیرباورپذیرراه به جائی نخواهد برد . فرم ها جنبه هائی ازمعنای "درونی" متن هستند که منتقد آگاه ، جسوروبا هوش آن را کشف می کند . این کشف درتبدیل فرم به معنا ، کارکردی چند جانبه وارزشمند دارد . ازهمین جاست که میشود گفت تمام نظریه های ادبی ازدل آثار و آفرینش شعرا ، نویسندگان بیرون می آید و می رسیم به این اصل که : " صورت عین محتوا است ومعنا ساختاری است که آن را پدید می آورد".  فرم ها درحقیقت یک گفتمان معنائی را نمایندگی می کنند که الزاما ، مفاهیم ، دال ها ونمادها را صورت بندی ونشانه های خاص همان فرم – گفتمان را تئوریزه و تبیین میکنند که درواقع نظام بازنمائی متن ست به عنوان یک طرف گفتمان – فرم ، و طرف دیگرش متن است وخواننده .           

 

نگاه امروز ...
ما را در سایت نگاه امروز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mebrahimmehdizadeha بازدید : 145 تاريخ : شنبه 25 تير 1401 ساعت: 17:33