سخنی با نقد و منتقد

ساخت وبلاگ

سخنی با نقد و منتقد

نقد چیست ومنتقد کیست ؟ آیا نظریه ها وتئوری ها ودرسنامه های ادبی منتشره و ترجمه ای وتحصیلات اکادمیک مرتبط ،درحوزه ی نقد،کاربرددارد؟ قطعاّ جواب منفی نیست.ما نیازمند کرسی ادبیات معاصر و نقد ونظریه ادبی دردانشگاهامان هستیم . اما اینها هم ،همه ی کار نیست . ونیز، بدان مقصود هم نیست که،هردرس خواننده ای تا سطح دکترا هم منتقد بی عیب و نقصی هست . درمورد مشخص ، درس خواننده های ادبی و اکادمیک،اشتباهات فاحشی درمورد شعر وادبیات معاصر درسنوات گذشته داشته اند که موید تفکرمحافظه کارانه و ناقص ودید محدود همین دانشگاهیان چه درمورد نیما وهدایت وشاملو وعلوی وچوبک ،ساعدی وگلشیری ...بوده است . بعضاّ دیده شده منتقدی صاحب کرسی و مسلط به زبان دوم درشناحت توللی و نادرپور با شاملو و فروغ ورویائی جانب دونفراول را گرفته اند . ویا درشناخت زبان فروغ با اخوان و آتشی به بی راهه رفته . تازه اگر سروده های آتشی واخوان را قبول میکردند ودرسطح عزیزان، دکترحمیدی ودکترصورتگروعقاب دکترخانلری باقی نمی ماندند .گفتیم نقد چیست و منتقد کیست ؟ برای بررسی ونقد یک متن ادبی نیازمند فاکتورها ومولفه های زیادی هستیم که باید دید ونوشت ولحاظ کرد بدون به رخ کشیدن اندوخته ها واستناد به این یا آن نطریه پردازادبی وگاها درمبدا نقد شده ورد شده. نقد با تکیه بر نظریه های ادبی ساختارمند یعنی ماندن در زندان افراطی دیگران و فقدان خلاقانه ی منتقد،که علت وجودی ادبیات ، نفی جهان عینی وآفرینش جهان هنری است. نقدعیار ومحک وشناخت متن است ،بدون تقلیل و کاهش هستی متن . برعکس ، نقد باید برهستی متن بیفزاید و با ورود به عمق ولایه های پیدا وپنهان متن، درهستی متن، چیستی متن را دریابد و با وسعت نظربالا و با تکیه برچیستی ادبیات و اندوخته های بشری وآشنائی کامل به ادبیات معاصرایران و جهان و کلاسیک ها ی آن ،نقدی هم سنگ اثر بنویسد. نقد مبتنی براخلاق،برحفظ هویت ها و تفاوت های متن صحه می گذارد و برعکس، یکسان سازی امورمتن را نکوهش میکند .الفبای نقد ادبی یاهنری،ابهام افزائی برمتن نیست . رمزگشائی هم نیست . شناخت معنای متن هم نیست . چون این ها سهم خواننده است ولذت او . بلکه کشف وشناخت صداها ی پیدا و پنهان و مجهورمانده متن است و روح آن و تکثرموجود وطرد امریت و وزن نویسنده وسهم خواننده واعلام سقف تخیل ، تادراین کشف وگشت واگشت ، به یقین برسد و متن رهائی بخش و اوانگارد را فرا روی متن بگشاید تاهدایت جریان ادبی را، درانتقال " وحی بشر بر بشر"، پیشگام بماند . نقد محصول فرزانگی و تعهد منتقذ به متن وخواننده است، بی اغماض وگذشت و وفاداری به روح اثر و تائید ارزش یا رد انقیاد .همانطور که دانش وشگرد های فرمی ِ نویسنده گی و شاعری، آموزشی هم هست وهم نیست ، دانش وفن نقد نیز هم آموزشی هست وهم نیست . به عبارت دیگر امکان اینکه تحصیل کرده ای درسطح دکترا نویسنده یا شاعر شود منتفی نیست ، همانگونه نیزامکان اینکه شخصی اکادمیک و مدرس ادبیات و زبان پارسی و انگلیسی و یا هر زبان دیگر ، منتقد شود هست . اما اگرجامعه آماری صد سال اخیر ادبیات داستانی و شعر هنر را بررسی و غربال گیری شود ، متوجه می شویم که افراد اکادمیک وصاحب کرسی ما ، از سبک هندی و عراقی واگرهنرکند تا معاصر پیش بیاید ،ازنادر پور و توللی و دشتی ودکتر خانلری فراترنمیرود. حیرت آوراست که یک استاد دانشگاهی رمان نویس و داستان کوتاه نویس نداریم !اگردکتربراهنی ودکترسیمین دانشوردراین وادی کاری انجام داده اند که انجام داده اند درهمراهی و همنشینی با هنرمندان خارج از دانشگاه بوده است وشاید هم اولین ها بودند .این جامعه آماری گویای وضعیت نقد وادبیات وهنرماست . ازنویسنگان معاصرهدایت ،کارمند بانک ،ساعدی و بهرام صادقی پزشک ، نیما ، آل احمد ، اخوان ، گلشیری معلم تا فروغ و چوبک وشاملو وابراهیم گلستان و... که به علت های گوناگون اجتماعی و سیاسی تحصیلات کلاسیک خود هم به پایان نرسیده بودند حال انکه هر کدام به زبان دوم تسلط کامل داشتند . سوال دیگراین جاست ، تئوری ها و نظریه های ادبی ازکجا آمده است ؟ منشاء تولید و آفرینش این نظریه ها چه کسانی و چگونه بوجود آمده است ؟ آیا این تئوری ها نتیجه ی تخیل و اندیشه ی نظریه پردازان است ؟ بی شک جواب منفی است . تمام تئوری ها ونظریه های ادبی ونقد عملی اخذ شده از خود نویسندگان و شاعران و هنرمندان همان عصر وسده است که بعد ها نظریه پردازان ومتفکران و صاحبان تفکر انتقادی و اهالی فلسفه با تکیه بر دانش نظری و روح انتقادی ، این متون را سال های بررسی ، مطالعه و از میان آنها نظریه ها ی گوناگون ادبی هنری اخذ و فرموله کرده اند . هیچ نظریه وتئوری ادبی – هنری بدون ماخذ ومتن هنری در خلاء بوجود نمی آید . تمام نظریه پردازان ادبی ، چه فرمالیست ها ، ساختارگرایان ، آشنایی زدائی ، نشانه شناسی، پسا ساخت گرائی ، تاریخی گری نوین ، نقد روانشناختی، ساختار زدائی،تلقی گرایان تا نقد های مارکسیستی و فیمنیستی ... همه وهمه خود، پس از خوانش متون ادبی - هنریِ ِنویسندگان ، شاعران و اهالی هنر، تفسیر،تاویل ،...تبدیل به نظریه های ادبی ونقد عملی خود کرده وآن رااعلام عمومی نموده اند .پس نظریه های ادبی چیزی فراترازآثار نویسندگان وسروده ی شاعران نیست و نباید مرغوب آن شد.

نگاه امروز ...
ما را در سایت نگاه امروز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mebrahimmehdizadeha بازدید : 30 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 1:05