بازی اندیشه

ساخت وبلاگ

بازی اندیشه :

هنرپیش ازآنکه مفهومی را انتقال دهد ، باید زیبائی ونحوه ی اجرایش ما را مسحورکند . بعد با سوق دادن مخاطب به "بازی اندیشه"، خواننده را به درنگ وتاخیردردریافت معنا هدایت کند . به شکلی که این مفهوم ومضمون ، به سمت اقتدارمعنای واحد متمایل نشود وخواننده نیزنباید به این احساس برسد که پشت این کارهنری تصمیم گیری مهندسی شده ای درصدد تحمیل اندیشه ای است ازجنس دوآلیسم خیروشری . بلکه با تکثر، رها سازی معنا ، معناگریزی نه معنا سوزی ، جهت بعُد دادن به معنای متکثر، پایان باز، به خواننده فرصت دهد تا با مشارکت با متن وایجاد پرسشگری به "بازی اندیشه" وتشکیک درنتیجه گیری سطحی وساده سازی به ،عمق وژرفای ولذت متن برسد . نا گفته نماند معنا گریزی ازموسیقی آغازوبعد به سایرهنرها ازجمله شعرو نمایش وادبیات داستانی سرایت کرد . معنائی که با درک زیبائی وفرم اجرای ظریف وهنرمندانه آغازشود ، عین هنر" ناب"است . درمتن نباید دنبال معنای ویژه یا واحد یا یک حقیقت محض بگردیم بلکه دال های متعدد ما را به زنجیره ای کهکشانی ازخرده حقیقت های ویران شده دعوت میکند زیرا دیگرجهان ما ، جهان ِمستمرمستمرنیست بلکه جهان قطعه شده قطعه شده است . همانطورکه دیگرتراژدی بزرگ نیز، تکرارنمیشوند بلکه ملیون ها خرده تراژدی کوچک شده ، ما را احاطه کرده اند . این حرف رولان بارت (1980-1915) درسته که درنقد الزامی ندارد که به مولف توجه کنیم اما کاتب انگاشتن مولف ومرگ اوسخن درستی نیست زیرا این متن ، حاصل عمرودریافت مولف ازهستی است که ممکن است با مولف دیگری صد درصد فرق کند . این نظریه بی انصافی وافراطی است . اما درمورد خالق نبودن معنای واحد توسط مولف ، تا حدودی صدق میکند ولی درهرحال این متن هنرمندانه ، ازتراوش ذهن وجسم روح اوست . بازاین درست است که مولف آن را نوشته ولی اودیگرخالق معنای واحد نیست بلکه معنای آن میتواند توسط خواننده کشف شود یا نشود . متنی که با ارجاعات فراوان به خارج متن و بسترزبان و بینامتنی و زبان مفهوم شده نوشته میشود ، الزاما دارای زمینه ی بی نهایت برداشت است که ممکن است با نظرمولف همخوانی نداشته باشد . شاید پاسخ نیچه درمورد ندیدن تشخص فردیت درحوزه ی هنروهنرمند ونبوغ نخبه گان برای رد نظریه رولان بارت کفایت کند . نیچه بین نبوغ و تشخص فردیت انسان ها ، قائل به تفاوت است وبرعکس نظر بارت ، راه را برای گفتگوبازمی گذارد وازجزمیت سخن او، عبورمی کند . درحقیقت ، نیچه راه بسته ی یک طرفه رولان بارت را برای گفتمان تفکرانتقادی- بسامدرن را می گشاید . مساوی گرفتن وجود مولف با حقیقت واحد متن نقص غرض است . هرقدرزبان مستقل ازوجود مولف درنظربگیریم حس وحال مولف درنبض متن می تپد وانکارآن به اعتبار"زبان" مقایسه ای بدون اشتراک (قیاس مع القارق- پرادوکس) است . زبان به تنهائی نمیتواند صاحب معنای متکثرباشد. زیرا متن منهای نویسنده یعنی فقدان تخیل . زبان به تنهائی نمی تواند خالق تخیل باشد اما میتواند بعد ازتالیف ، صاحب معنای گوناگون وحامل متن متکثرباشد . این هم با استفاده ازنظریه های ضمیر نآگاه زیگموند فرید قابل طرح ونظریه پردازی است . گاه نویسنده موضوعی را تخیل وطرح میکند که با نظریه اومتفاوت است . گاه نویسنده نمی تواند آنچه درذهن دارد بنویسد درنتیجه متن اوچیزدیگری میشود مستقل ازوجود او. شاید بشود گفت متن ِنویسنده دیگرمتعلق به او نیست بلکه از آن کسی است که آن را می خواند که به حقیقت نزدیک تراست . تاکید واصراربارت به مرگ مولف ، احتمالا ناشی ازکشف تکثردرذات متن ( تکس text:) که امری درستی است. اما ازیک امردرست نتیجه ای غلط میگیرد . اوقبول مولف را متناظربا معنای واحد ویا پیام ویژه یا دوآلیسم میداند وثنویت خیروشری را محصول این نگاه می داند . اما نیچه ومفسرآثاراومثل ژیل دلوز براین اعتقاد هستند که انسانهای صاحب نبوغ ونخبه ، مدام درحال اصلاح خویش اند وازنقد نمی هراسند واگربه نقد خود توسط دیگران توجه نکند به تدریج نبوغ وخلاقیت اوخشک میشود ودیگر، توان تولید آثارهنری ارزشمند ، رو به ترقی وجلونخواهند داشت .

نگاه امروز ...
ما را در سایت نگاه امروز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mebrahimmehdizadeha بازدید : 44 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1402 ساعت: 19:56