تقدیر یا پیش بینی دو بیت شعر !

  تقدیر  یا پیش   بینی   دو بیت شعر!

اندراحولات شاه شهید و اتابک اعظم

دراخبارت عهد ناصری آمده است که قبله ی عالم ، دربارقجروامیراتابک وزیراعظم ، سخت درتدارک پنجاهمین سال سلطنت قبله عالم بودند که درآن سال روان ، مقرربود انجام شود . درآستانه ی این ایام خجسته ، سلطان صاحبقران را،هوس شکارآهووکبک ازقصرصاحبقرانیه به شکارگاه عشرت آباد کشاند وبعدازمبلغی شکارچاق وپروپیمان وصرف نهارازکباب بریان آن شکار، میل سلطان صاحبقران به قلیان افتاد وبعدازکیفوری چند با قلیان چاق ازتنباکوِاصل ِمحمودِ احمدی تنگستان ازتابعات ولایت ابوشهر، میل فرمودند که امیراعظم را امرفرمودیم که: " فردا آدینه روز، نهاردر"باغ طوطی" خواهیم بود وحضرت عبدالغطیم هم زیارت خواهیم فرمود. بروید ایشان را درتدارک کار،آگاه کنید ". فراشان وعمله جات خلوت به نیابت حاجب دوله ی امین الحضور، مامور پیام به امیراتابک شدند . امیراتابک که سخت در تدارک جشن بزرگ ورایزنی با سفرا وصاحب منصبان دوله اجنبی و دول فخیمه انگلیس بود شفاها عرض نمودند به قبله ی عالم عرض نمائید که چاکرخانه زاد ، دل مشغولی جشن بزرگیم و نهار فردا را به مصلحت نمیدانیم . خاصه که چاکران خفیه نویس وماموران خفاظت فدوی به امردیگری اشتغال دارند ودرصلاح مالک ودولت قائد اعظم نیست که دوکاررا باهم انجام شود و نقصان هرکدام رخنه دردولت وشوکت قبله ی عالم ازنوکری چاکران دولت آفتاب ماب، مایه ی شرمندگی ما نوکران خانه زاد است . ناصرالدین شاه که بعد ازقلیان درآستانه ی چرتکی بعد ازکیفوری آن بودند با تبسمی ملیح فرمودند:" حرف همان است که فرمودیم ". بعد روکرد به حاج امین والضرب واین بیت شعررا خواند :

نیش خاری نیست کزخون شکاری رنگ نیست/آفتی بودآن شکارافکن کزاین صحرا گذشت                          

حاجب الدوله رافرمودند که:"اتابک اعظم را ازاراده ی ما خبرکنید که آنچه ما فرمودیم همان است" . پیک حامل دستوروقتی به محل امیراتابک رسید ، اودرحال بازی بلیارد بود که تازه ازبلاد فرنگ به تفریحات چاکران ونجبای درباری وصاحب منصبان دولت ابد مدت راه بازکرده بود . امیراتابک درحالی که با چوب بلیارد گوی را میزد این شعررا بلند با خودش زمزمه کرد :

 دشمن  طاوس آمد پّر او  / ای بسا شه را که کُشته فَر او

دوبیت شعری که هردوبا ضمیرناخودآگاه ، ازحادثه ی روزآدینه ، وتیرغیب میرزا رضای کرمانی ، درحضرت عبدالعظم خبر می داد .