فرمالیست ها و نگاه ما

ساخت وبلاگ

فرمالیست ها ونگاه ما

 زمانی که معنا ساختاراست ،"چگونه" گفتن مهم تراز"چه" گفتن است . این جمله ، درحقیقت، خلاصه وچکیده ی نظرات فرمالیست ها را تبیین و فرموله میکند . البته دراین عبارت ، معنای حذف وطرد معنا را ، افاده نمی کند . اما اگرکسی برداشت معنا باختگی یا معناستیزی این جمله برای مقاصد خاص ایفاد کند ، درحقیقت نفی تخیل که بالاترین مرجع وانگیزه ی ادبیات وهنر، به ویژه ادبیات داستانی است را دردستورکارخود قرارداده است وطبعا دراین مهم عامدانه گام می نهد ویا درکل مفهوم فرم وشگردهای ادبی را نفهمیده است یا فقدان تخیل درکارخود را ، با پوشش ظاهرا منطقی ونظریه ادبی پنهان میکند . اهمیت فرم وزبان نزد فرمالیست ها به همان اندازه ی کسانی است که محتوا و مضمون را ارجع تراز فرم وزبان می دانند . اما همه ی حرف و حدیث فرمالیست ها این است که آنچنان فرم ومحتوا درهم آمیخته شود که تفکیک این دوبه آسانی میسرنشود . همین گونه که زبان شناسان می گویند متن باید به زبان مفهوم شده خود را درمتن نشان بدهد . اما برای ما آنچه اهمیت دارد زیبائی درهردوسویه این موضوع است . فارغ ازهرنظریه ای که درصدد تحمیل یا مرعوب نمودن تئوری خاص خود باشد . متن زیبا با عدم ساخت آشنا ، نو، زبان متناسب با متن ، حامل تکثرومشارکت مخاطب درتکمیل معنا ، خود را نشان می دهد . قطعا خواننده یا مخاطب ازمتنی که ، هم ازنظرفرم وهم ازنظرمضمون وزبان ازکیفیت متعادل برخودارباشد ، لذت مضاعف خواهد برد . کیفیت یک نهارویا شام ایده آل برای یک فرد بسته به وجود تعادل درمصرف نمک ، چاشنی ، بو، رنگ وحفظ اندازه ازهمه ی ترکیبات تشکیل دهنده آن نهار و یا شام خواهد بود . یک متن ادبی درصورت گرایش به افراط درهرکدام ازابزارومصالح تشکیل دهنده ی آن ، قطعا دافعه ایجاد میکند . آن چه که برای ما دردرجه ی اول اهمیت است دوری ازافراط وتفریط است . ضمنا اگرنظریه ای ، درجائی مطرح شده که حس افراط وحذف براصل تعریف کلاسیک وثابت رجحان دارد باید ضمن خوانش انتقادی و جذب و پذیرش آنچه لازم ومفید است ، اندیشید وبکارگرفت و آنچه بومی سازی وبا سنت ادبی ما سازگارنیست دوری جست . مخصوصا درجوامعی که روشنگری هنوز پروژه ای ناتمام است. فرهنگ وهنرمرز را نمی شناسد . اما طبعا مفاهیم هنری تا درخواستگاه اصلی خود مورد پذیرش قرارنگرفته اند جهانی هم نخواهد شد.هراثرهنری ازاصل ثابتی پیروی میکند که عبورازآن مغایراست با تعریف اولیه آن هنر. نوآوری یک اصل است اما اگرنوآوری باعث عدم لذت وملال مخاطب شود باید ازآن دوری جست . درآفرینش آثارهنری نمی توان بریک طرف تکیه وبرجسته کرد وازطرف دیگرچشم پوشی نمود . آیا درمتن ، زبان و بازی های زبانی باید همه ی متن را تحت وشعاع آن قرارداد ؟ آیا تمام توجه باید معطوف به فرم شود ؟ آیا مضمون فربه وسنگین درجه اول اهمیت است و دیگرنیازی به زیبائی فرم وزبان نیست ؟ منشاُ ومنبع نظریه ها وتئوری های ادبی ازکجاست ؟ طبعا ازخود آثارادبی وهنری تولید شده توسط خود هنرمندان که منتقدین باهوش وجریان ساز، براساس آن آثار، به نقد وتبیین نظریه های خود می پردازند . به عبارت دیگر، یافته های ادبی نظریه پردازان وتئورسین های ادبی-هنری ، منبع آن آثارآفرینش شده ی موجود است . آیا ادبیات کلاسیک وکهن ما با تئوری ها و نظریه های ادبی کارخود را آغازکرد ؟ البته که نه . هنری که با اما واگرهای ، نظریه های ادبی کارخود را شروع کند قطعا به دام محافظه کاری ومهندسی شده تن خواهد داد وتوان ریزش شورِسرکِش تِخیل ، زیبائی ، احساس وعاطفه را درجان و جهان هنرنخواهد داشت . هنردرجزرومد خود ، دربادی امر، برای رسیدن به تعادل ، تعادل را درهم می ریزد و ویران میکند تا با عدم تعادل به تعادل میرسد . منطق نظریه های ادبی ،  منطق دانش اکادمیک ، آماری وهندسی شده است که درمقابل آفرینش هنرمند ، درست نقطه ی مقابل است که درلحظه تولید هیچ جایگاهی ندارد . اما پس رسیدن هنرمند به تعادل وعرضه کار، این اثردیگرمتعلق میشود به مخاطب ومنتقد ونظریه پرداز. اما درلحظه ی آفرینش ، درحیاط خلوت اختصاصی هنرمند ، تنها اوست که دست وپا میزند که ، به قول فروغ "هیچ نجات دهنده ای" هم نیست و یا به تعبیر"نزارقبانی" ، تنها جائی که منطق کاربرد ندارد هنراست . یا به عبارت دیگر"هنرمند درصف نمی ایستد بلکه صف را به هم می زند" .

نگاه امروز ...
ما را در سایت نگاه امروز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mebrahimmehdizadeha بازدید : 225 تاريخ : سه شنبه 23 بهمن 1397 ساعت: 4:38