نظریه های ادبی و نگاه ما

ساخت وبلاگ

نظریه های ادبی ونگاه ما

 

شعروداستان وهنر، فرایند وحاصل کدام واکنش آدمی است درنشئه حیات ؟ ابزارآن چیست ؟ اگرتخیل و زبان را به مثابه ی رکن اصلی این واکنش آدمی بدانیم که ظاهرا این گونه است ، میتوان گفت که هنربازتاب عاطفی ، احساسی و حاصل تبانی ونتیجه ی ناشی ازسرخورده گی وانفعال انسان هنرمند است، ازجهان موجود ، که با دوعامل زبان وتخیل ، جهان دیگری را می آفریند که هیچ شباهتی به جهان واقعا موجود ندارد . هرهنری ، با زبان خاص خود ساخته میشود . نقاشی ، موسیقی ، تئاترِ، مجسمه سازی ، شعر وداستان ... ازمنطق زبانی خاص خود پیروی وسخن میگویند که ویژه آن است. درمتن مکتوب ، زبان نوشتاری به مثابه ی مهم ترین عامل آفرینش ،هم زمان ،هم ساختارمتن را میسازد وهم با ایجاد ساختار، معنا را میسازد . به عبارت دیگر ، زبان کارکردی مضاعف ورسالتی چند وجهی دارد . هم ساختاررا می سازد وهم معنا را منتقل میکند وهم چگونگی بوجودآمدن معنا را تبیین میکند. همان طورکه بوم ورنگ وقلم مو، درنقاشی یا آرشه وسیم وانگشتان درویولون(( woilon عمل میکند . زبان یک ارگانیسم زنده است. کشف فرم های تازه ، فضا سازی های نو، همه درسرشت زبان وجود دارد. استفاده ازاین پتانسیل نهفته به استعداد وهوش خلاق هنرمند بازمیگردد . درتمام این آفرینش ها هنرمند تنهاست ودرخلوت اوکسی حضورندارد وبی مزاحمت اغیارکارخود را میکند . آیا فرمول خاصی براونظارت دارد ؟ قطعا جواب منفی است . نقد ونظر، پس ازاجرا وتولید البته که مفید است اما تولید هنری نتیجه ی جد و جهد وهیجان درجان وجهان هنرمند است ونقد ونظریه های ادبی مال بعد ازخروجی اوست ودخلی به زمان آفرینش ندارد . تمام آثارکلاسیک ایران وجهان گواه این مدعاست . تولید آثارهنری ، ادب بی آداب است ودرهیچ قالب وقیدی نمیگنجد . اگرغیراین بود مثل دیگرمتاع ها به تولید انبوع میرسید وبازارآن ازرونق میافتاد. مانده گاری کاربهترین نقد اثراست . اما نقد ونظریه های هنری وادبی بعدازتولید نه تنها ضروری است بلکه لازمه رشد وتعالی آن است اما نظریه های نباید ازکیفیت پیشنهاد ونظرفراتررود . نقد فرصت دیده شدن ازمنظرغیررا به نویسنده وشاعروهنرمند میدهید تا خود را درآینه ی ونگاه دیگران ببیند اما واگذاری خود به دیگری، حاصل کارمیشود پذیرش سفارش منتقد ونظریه پرداز . این یعنی گرفتن استقلال هنرمند وپذیرش شریک . حال آنکه سرشت تخیل منحصربه فرد هنرمند ، شاعرونویسنده ، تجربه وتشخص منحصربه فرد وبی واسطه اوست باهستی ونه کس دیگری. درآثارگروهی مثل تئاتروسینما هم درپایان مسئولیت کاربا یک فرداست . تئوری ها ونظریه های ادبی ازدل خود آثارادبی فرموله وعرضه میشود هیچ نظریه ادبی نباید فراترازآثارتولید شده حرکت کند والبته تا درحد پیشنهاد است براوحرجی نیست اما همان وقت که مدعی این یا آن شد وباید ونه باید برنظریه های خود گذاشت ، باید درفرمول و یافته های او شک کرد . بی هراس وبیم این نام یا آن نام . چه وطنی وچه جهانی . نام ها نباید ما را مرعوب کند . منتقد دربرهوت نقد ، نباید جزء متن وآنچه متن ارجاع میدهد ، چیزدیگری لحاظ کند مگرآنجا که متن چیزی میگوید تا چیزی نگفته باشد . ناگفته های متن هم که میدان بازی نویستده وشاعراست ومنتقد با هوش درصورت وجود واقعی میتواند وباید و الزاما بررسی و به قول معروف کشف حجاب کند . البته این زمینه میتواند همراه با احتیاط ، حدس ، گمان وتردید مطرح و فرا روی مخاطب بیاورد . آیا منتقدان ونظریه پردازان به نیما آموزش دادند که سنت هزارساله ی شعرپارسی را درهم بریزد ؟ یا نیما با شعرش ، دربادی امربه متنقدان آموخت که شعرباید اززندان واسارت موسیقی رها وآزاد شود ؟ تفکیک شعروکلام ازموسیقی ، به علت قرن ها ازکوچ موسیقی به علت حرام بودن آن ، به شعرواشباع اوزان عروضی ، بزرگترین دستآورد انقلاب نیما بود که شعربه طبیعت ذاتی وساده ی خود برگشت . اما با تمام این گفته ها ، نوآوری درسرشت وذات هنراست پس بی خود نگفنه اند " اگربخواهیم همه چیزهمانطورکه هست باقی بماند ، همه چیز باید تغییرکند "  واین آن نکته کلیدی است که باید درک شود .           

 

نگاه امروز ...
ما را در سایت نگاه امروز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mebrahimmehdizadeha بازدید : 166 تاريخ : جمعه 3 اسفند 1397 ساعت: 4:54