یاداشتی برای : نمایش " حجم غلیظ"

ساخت وبلاگ

یاداشتی برای : نمایش " حجم غلیظ " : تهران - عمارت نوفل لوشاتو: سالن شماره دو

نویسنده و کارگران : منصورصلواتی

این بارصلواتی به ظاهرازکمند دغدغه ی کلیات می گریزد تا دراعماق جزئیات عرق شود . اما تبانی تقدیروتوطئه او را ، بازبه جان وجهان "هستی نگر" بازمی گرداند . آیا ازاین " بارهستی" گریزی هست ؟ متن درپاسخ به این تبانی وتقدیر، تصمیم نمی گیرد بلکه طرح موضوع می کند تا به ذهن وچشم وهوش وگوش بینده فرصت دهد تابا تخیل خود معنا ی متن را بسازد . درام با زبان شکل میگیرد و روایت درزبان . خصوصیاتی ممتاز، که متن هردو را یک جا درخود دارد. کارگردان مولف ما ، این بارکلیات فلسفی خود را کنارمی گذارد تا دراعماق سیرکند آن هم نه درتهران وکابل ودهلی وتوکیو...بلکه به قلب اروپا میرود وکلان " خرده جنایت های زنا شوهری " راچه ساخته ی دهن متوهم وافیونی زن راوی بدانیم وچه حقیقت محض ، باززبان پیش گفته ونمایشی هولناک ، درحضورجسد دختروهمسرش ، ما را دعوت به آتش زیرخاکستری میکند که درعین آگاهی ، درتیول واقتدار" قلب سرمایه " و"مهد دمکراسی" است وکس را یارای توقف آن نیست . "رقص برجنازه های مرگ به اعتبارزندگی و ویرانی دوزخ ". منولوگ های زن راوی ،همه سراسرخوفناک ، هول انگیزودردناک است . دردی به سختی زایمانی طولانی و بی قابله . هزیانی یک نفس ، با نمایشی پلیسی دربازسازی لحظه لحظه های عشق ونفرت ونکبت . رقص واژه ها ، با کششی اعتراف گونه وزخمی و ویران ازدرون ، بی پرده وحاشیه که لحظه های عشق ونفرت وبی اعتنائی حتی ازجانب دختری ازگوشت وپوست یک زن تنها و خیابان خواب درقلب اروپا و حمایت قانون ازمردی که بعد ازهفت سال رابطه وسه سال زندگی مشترک ودختری ازاو" توی دفتر خاطراتش هیچ اسمی ازاو نبرده است " . پاک باخته ای در" حجم غلیظ " نکبت وبی اعتنائی وآواره گی . راوی ، روایتگرمرگ است وزندگی وآنچه براورفته نیز . اما او زنده ای ست که بوی تعفن اش ازدوجسد گوشه ی صحنه مردارتراست . ذیل ولوژ، مفسرآثارنیچه جمله ای دارد به این مضمون " هدف خردمند لذت جوئی نیست بلکه فارغ بودن از رنج است " . آیا کارگردان با هوش ما رنج را تبانی تقدیر و اسطوره و امری ناگریز میداند ؟ نمیدانم . اگردر"لابراتور" شخصیتها دربی عملی والیناسیون نظاره گرند واگردر" تقدیم به ایتالوکاوینو " همه ، غالب و مغلوب ، درجهان درد بی معنائی دست وپا می زنند ، در" حجم غلیظ " نکبت واعتیاد ،ازشرق سنتی اش وازغرب صنعتی اش ، همچون سیلی ویران گر، همه چیز را درخواهد نورد تا درام ما دیگر" خرده جنایت های زنا شوهری " نباشد که می شنویم در" ونکوور" شهرک یا محله ویژه برایش ساخته اند . غول خفته ی اعتیاد دراین جهان نامتوازن و ناهمگن ، درد مشرک همه ی آدمیان است . این درد چه درکابل وتهران ومسکو، چه دربرمه وپاریس و وین وهانوفر . درد درد است . " حجم غلیظ " درد و بی پناهی به مسکنی پاسخ گوست که این مسکن نیزخود ویرانگری و جنایت را ، آسان وهموار میکند . هنرمند دراین " حجم غلیظ " چه می تواند بکند ؟ گاه " لابراتور" را میسازد ودرد ازخود بیگانگی و آن قفس ویژه یا به هم قلمی خود درآنسوی دنیا اخطارمیدهد تا درد خود را " تقدیم به ایتالو کالوینو " کند تا بگوئید درد ، چه این سوی جهان ، چه آنسوی جهان ، درد است .

نگاه امروز ...
ما را در سایت نگاه امروز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mebrahimmehdizadeha بازدید : 146 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 22:57