دیدگاه "روح" و دیدگاه " ذهن"

ساخت وبلاگ

دید گاه « روح » انسان و دیدگاه « ذهن » او

 

نوشته ی : ع. ق. منصور

 

پاره ای ازدست اندرکاران روانشناسیِ تخصّصی درارتباط با آنچه که آنرا بعنوان دید گاههای متضاد « روح » و « ذهن » انسانها می شناسند برآنند که: “تمام انسانهایی که به این جهان پا گذاشته اند انسانهایی هستند با روح پاک، آنها به منبع عشق متصلند وخداوند نیزپاک و مقدس است وهیچ بدی دراو جایز نیست. روح انسان نمی تواند بد باشد، نمیتواند شرارت بورزد زیرا ماهیتی پاک ومملو ازعشق دارد. امّا نقطه ی مقابل روح انسان ذهن اوست. دیدگاه ذهن با دیدگاه روح درتضاد است. روح امیدواروشاداب است امّا ذهن ناامید ومنفی نگر. روح دیگران را نمی رنجاند وتنها محبت میکند زیرا برای تعالی خویش به این جهان گام نهاده است آمده است تا رشد کند وبه زندگی از زاویه ی خداوند به خلقت بنگرد. امّا ذهن نگران وناسپاس است، غمگین می شود، می رنجاند ومانع ازتعالی روح می شود. همه ی انسانهای اطرافتان را پاک وتکه ای ازخداوند بدانید، ازدیگران نرنجید، روح شما همدیگر را دوست دارد امّا ذهن اجازه نمی دهد، همواره روح خود را تقویت کنید، سریع ببخشید، با خداوند بیشتر درارتباط باشید سپاسگزار وقدردانِ باشید و روحتان را تغذیه کنید..»*        

 

ازدیدگاهی دیگر، اگرآنچه را که دردیدگاه فوق « روح انسان » نامیده می شود بعنوان  روان ناخودآگاه یا « ضمیرناخودآگاه » اوبشناسیم، واز« ذهن » معرفی شده دراین دیدگاه بعنوان فعالیت ذهنی ویژه ی انسان سخنگوواندیشه ورز، یا شعورِخودآگاه، یا « ضمیرآگاهِ » وی یاد کنیم، آنگاه می توانیم بگوییم که درواقع محصولاتِ همین شعورخودآگاه، یعنی محصولات ذهنیِ انسانهاست که همواره درکارآنچه که با اصطلاح کُلّی، مُبهم وگنگ « فعالیت روانی » آنان شناخته شده ومی شود ایجاد اختلال کرده وبا مانع تراشیهای خود سدّ راه تعالی دیدگاه روح یا روانِ آنان شده و می شود..ازطرفی، با وجود دستاوردها وکشفیاتِ علمیِ سازنده ی دانشمندان مختلفِ علوم طبیعی وانسانی، ونیزآثارغنی وپُربارِعارفان وهنرمندان ، روشن است که نه تنها نمی توان ازمحصولاتِ شعورآگاه بطورمطلق ویکدست به عنوان عواملِ سد کننده ی راه تعالی « دیدگاه روح » یعنی « ضمیرناآگاه » آنان یاد کرد، بلکه می توان وباید از ضرورتِ حتمیِ شناخت وبازیابیِ نقش وجایگاه آن گرایشها وتمایلات خودمحورانه ومنفعت طلبانه ای سخن گفت که همواره درقلمرو همین شعورآگاه، دربیخ گوش وی، بگونه ای « پنهانی » جا خوش کرده ونشسته اند..گرایشها وتمایلاتی که همواره برا ی حفظ وتداوم منافع موجود خویش، با نیرنگبازیها وترفندها ی رنگارنگِ خود، بدون کمترین ترحّمی، عواطف انسانی را زیرپا گذاشته ودائما"سدّ راه پویایی، شکوفایی وتعالیِ « دیدگاه روح » انسانها شده و می شوند.. ازاین دیدگاه، روشن است که ضرورت پرداختن به این مهم نیزبه این دلیل رُخ نموده وآشکارخواهد شد که این گرایشها وتمایلات با ذهنیتهای مُخرّب وویرانگرخود ( یعنی همان « ذهن » مورد اشاره ی روانشناسیِ تخصّصی ) در طول تاریخ زندگیِ فردی واجتماعیِ تمامیِ انسانها، همواره با دخالت کردنهای مُداوم خود درمیانه ی رابطه ی زنده وطبیعیِ « دیدگاه روح » و« دیدگاه ذهن »، ایجاد اختلال کرده واگرچه همه چیزرا دائما"بحساب شعورخودآگاه گذاشته ومی گذارند، با اینهمه امّا همواره همین « همه چیز» را بگونه ای « پنهان » بنفع خود « مدیریت » و« سازماندهی » کرده و می کنند..واینهمه به آن معنا نیزهست که درواقع همین ذهنیتهای مُخرب و ویرانگرند که دائما"وبا تمام توانِ خود دست بکارشده ومی شوند تا به هرشکل ممکن، تمامیِ آن دستاوردها و کشفیاتِ علمی، عرفانی وهنریِ سازنده ورهایی بخش انسانها، یعنی همان محصولات  ذهنیِ پویایی که درامتداد جریان زنده ودائما" جاریِ زندگی شکل گرفته ومی گیرند را بگونه ای « پنهانی » وبا ترفندها و نیرنگبازیهای مختلف، درچنیره ی تنگ گرایشهای خود محورانه ومنافع موجود خویش به اسارت گرفته و « مدیریت وسازماندهی » کنند..« زیگموند فروید » بنیانگذار مکتب روانکاوی، در نخستین گامهایی که بسوی  کشف روانکاوی برمی داشت، همراه با دوستش دکتر« بروئر» با انتشارکتابی تحت عنوانِ « مطالعاتی درباره ی هیستری » ضمن اشاره به وجه تمایز افعال روانی آگاه وناآگاه، یعنی وجه تمایزهمین افعال « روح » و « ذهن » انسانها، اگرچه بدرستی از نیروی محرکه ی همین « روح » یا روان با نام « انرژی روانی » یاد می کنند، با اینهمه امّا با دیدگاهی معکوس وواژگونه، بجای اشاره به عامل اصلیِ بیماریِ کارکردی وحفظ وتداوم آن، یعنی همین مانع تراشیها واختلالاتِ ایجاد شده بوسیله ی ذهنیتهای ویرانگرومُخربِ « پنهان » مانده دربیخ گوشِ شعورخودآگاه،  ازخودِ این انرژی زنده ی دائما" جاری درجریان طبیعیِ زندگی بعنوان « عامل اصلیِ بیماری وحفظ وتداوم آن » یاد می کنند..ودرست درهمین راستاست که بجای تلاش درمسیربیرون انداختنِ این گرایشها وتمایلاتِ خودمحورانه ازقلمروشعور خودآگاه انسانها، یعنی بجای پالایشِ فعالیت ذهنی ازاین ذهنیتهای ویرانگر، دست بکارمیشوند تا بگمان خود با شیوه ی « پالایش روانی »، خودِ این انرژیِ زنده را « تخلیه » کرده وبه « مسیرعادی » برگردانند..بعبارت دیگربجای تاباندن چراغ شعورخودآگاه بر ذهنیتهای پوچ وبی پایه ی خودمحورانه ی « پنهان » مانده دربیخ گوش خویش، دست بکارِتلاش درجهت « برگرداندن » آنچه که آنرا « انرژی روانی » می نامند به « مسیرعادی » می شوند..ازاین دیدگاه، واژگونی وپا درهوا بودنِ نگاه روانکاوی به این ماجرا هنگامی رُخ نموده وآشکارخواهد شد که نه تنها روانکاوان، بلکه مجموعه ی علوم انسانی از تلاشهای بی پایان وهُشدارهای فراوان وتکان دهنده ی بزرگان عرصه ی عرفان وهنرآگاه شوند..تلاشهای خستگی ناپذیر وارزشمندی که طیّ قرنها متمادی، هر چند با زبان سمبلیک واشاره های سربسته، امّا دائما"درپی جبران فقرذهن آگاه ودرمسیرپرده برانداختن ازنقش وجایگاه ویرانگرِ و مُخرّبِ همین ذهنیتهای پوچ وبی پایه ای که با « حجابِ » خویش « چهره ی جان » را به اسارت گرفته ومی گیرند گام برداشته وهنوزهم برمی دارند:

 

 حجاب چهره ی جان می شود غبارتنم     خوشا دمی که ازاین چهره پرده برفکنم 

 

چنین قفس نه سزای چومن خوش الحانست  روم بگلشن رضوان که مرغ آن چمنم

 

 عیان نشد که چرا آمدم کجا رفتم                دریغ ودرد که غافل زکارخویشتنم..

 

                                                                                  « حافظ »

 

*کانال تخصصی روانشناسی . لیلا موسوی . موج آرامش.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نگاه امروز ...
ما را در سایت نگاه امروز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mebrahimmehdizadeha بازدید : 147 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 22:57