ماهیت زبان سمبلیک (3)

ساخت وبلاگ

ماهیت زبان سمبلیک (3)

نوشته ی: ع. ق. منصور:

عدم توجّه « یونگ » به زبان سمبیلکِ خودآگاه که درزمان بیداری بعنوان پیام رسانِ ضمیر ناآگاه بکارگرفته می شود ونیزغفلت وی ازنقش تعیین کننده ی این زبان درمسیرجبران عجز و ضعفِ زبان متعارف ومعمولی ( درجریان ابرازودربیان آوردنِ احساسات وعواطفِ درونی )، در حالی رُخ می دهد که ازیکطرف ضمن تمرکزبرسمبلهایِ درهم وپریشانِ رؤیاها درخواب تنها وتنها ازآنها ست که بعنوان « پیام آوران اصلی ازجانب قسمتهای غریزی به بخشهای عقلانی ذهن » یاد می کند وازطرف دیگرمعتقد می شود که فقرذهن آگاه نیزبا تعبیرهمین رؤیاها جبران شده وامکان درک دوباره ی « زبان فراموش شده ی غرایز» نیز با همین تعبیر فراهم می آید: « بخاطرثبات ذهنی وحتّی سلامت فیزیولوژیکی، ناخودآگاه وخودآگاه باید تماما"با یکدیگرمربوط شوند وروی خطوط موازی حرکت کنند.اگرجدا یا « گُسسته » شوند، اختلال روانی پدید می آید. دراین مورد، سمبلهای رؤیاها پیام آوران اصلی ازجانب قسمتهای غریزی به بخشهای عقلانی ذهن هستند، وتعبیرآنها فقرذهن خودآگاه را جبران می کند وآنرا قادرمی سازد تا زبان فراموش شده ی غرایزرا دوباره درک کند..»1« اختلال روانی » ایجاد شده درپیِ گُسست ارتباط طبیعیِ خودآگاه وناخودآگاه، درواقع درپیِ قطع تماسِ همان « دوموضوع » که بگفته ی « یونگ » مانند « دوشخصیت » درتک تک انسانها وجود دارند، شکل میگیرد..او، درهمینجاست که با جستجودرپی راهی برای رهایی ازبُحرانِ ناشی ازهمین گسست وجدایی، ودرواقع با هدف جبران فقرذهن آگاه دراین زمینه، بجای سود بردن ازپیامهای شفاف وروشنِ سمبلهای خودآگاه شکل گرفته درخودآگاه عارف وهنرمند، بدنبال درک « زبان ویژه ی » ناخودآگاه درتصاویرازهم گُسسته وپریشان رؤیاها براه می افتد..به عبارت دیگر بجای درک پیامهای شفاف وروشنی که همواره دربیداری دست بکارپرده برانداختن ازخودمحوریها وگرایشهایِ منفعت طلبانه ای شده ومی شوند که درقلمرو خودِ شعورآگاه وبیخ گوش وی « پنهان » مانده اند، به جستجو درلابلای پیامهای گُنگ ومبهمِ « زبان ویژه ی » پریشان وازهم گسیخته ای می پردازد که دررؤیاهاو درخواب شکل گرفته یا میگیرند..وبدون تردید درادامه ی همین روند است که بجای اشاره به همین خودمحوریها و گرایشهای منفعت طلبانه یِ شعورخودآگاه ، یعنوان عامل اصلیِ جدایی وایجاد بُحران بین آن « دوشخصیت » مورد نظرخویش، انگشت اتهام را به سمت عواملِ زنده ی ناخودآگاه دراز می کند که همواره بخودیِ خود بی شکل وبی زبان بوده وهستند وکارکرد طبیعیِ خودرا انجام می دهند..وروشن است که با همین دیدگاه دست بکارآشناساختن انسانها با آنچه که آنرا « زبان ویژه وفراموش شده ی غرایز» می نامد می شود.. درهمین راستا ست که در فاصله ی زمانیِ کوتاهی پس ازوی، « اریک فرُم » نیزبا اصراروپافشاریِ دائم خود دست بکارآشنا ساختنِ انسانها با « زبان ازیاد رفته » ای می شود که به همین ضمیرناآگاهِ بی شکل وبی زبانِ انسانها نسبت می دهد. اونیزبا تمرکزبرهمین زبان سمبلیک ناخودآگاه می نویسد: «..زبان سمبلیک زبانی است مُستقل وشاید بتوان آنرا تنها زبان جهانی وهمگانی نژاد انسان تلقّی کرد، پس بدین ترتیب وظیفه ی ما تعبیر یا ترجمه ی این زبان بعنوان یکدسته علائم سرّی ومصنوعی نیست بلکه باید سعی کنیم درواقع آنرا فراگیریم. بعقیده ی من درک زبان سمبلیک برای هرکس که مایل به شناختن خود باشد لازم است ونمی توان آنرا فقط برای کسانی که به روان وامراض روحی می پردازند لازم دانست. وبه همین دلیل فکرمی کنم زبان سمبلیک را نیزمانند « زبانهای خارجی » دیگرباید دردبیرستانها ودانشگاهها تدریس کنند..»2با این دیدگاه، روشن است که « اریک فرُم » نیزمانند « یونگ »، بجای تلاش درمسیرپرده برانداختن ازظلم وستم مضاعفی که درطول تاریخ براین روانِ زنده ی کهن رفته ومیرود، وبعبارت دیگربجای تلاش درمسیرآشنا شاختنِ انسانها با همین روانِ ازیاد رفته ی خویش، بازهم آنان را به سمت وسوی آشنایی با آنچه که آنرا « زبان ازیاد رفته » می نامد می کشاند.. ودرادامه، اونیز، با همین دیدگاه، نه تنها هیچ اشاره ای به وجه اشتراک زبان سمبلیک خودآگاهِ شکل گرفته دربیداری( درمسیرجبران فقرذهن آگاه ) با زبان سمبلیک ناخودآگاه دررؤیاها درخواب ( که هریک بنحوی بدنبال ابرازودربیان آوردن ونمایان ساختنِ عواملِ زنده ی ناخودآگاه هستند ) با هدف جبران فقرذهن آگاه نمی کند، بلکه درکتابی تحت عنوان « زبان از یادرفته » نشان می دهد که لااقل به اندازه ی ضرورت درک زبان سمبلیک رؤیاها درخواب هم به ضرورت تدریس زبانِ سمبلیک خودآگاه دردبیرستانها ودانشگاهها اشاره نمی کند ویا اساسا" ازتوجه لازم به آن نیزغافل است..به گمان وی: «..زبان سمبلیک، زبانی است که تجربیاتِ درونی واحساسات وافکار را به شکل پدیده های حسّی ووقایعی دردنیای خارج بیان می کند ومنطق آن با منطق معمول روزمرّه ما فرق دارد. منطقی که ازمقوله های زمان ومکان تبعیت نمی کند وبه عکس تحت تسلط عواملی چون درجه ی شدت احساسات وتداعیِ معانی است. این زبان را می توان تنها زبان بین المللی و همگانیِ نژاد انسان تلقی کرد چون برای همه ی نژادها وفرهنگهای گوناگون ودرتمام طول تاریخ مفهوم یکسانی داشته است. دستورونحواین زبان اختصاصی است وبرای درک و فهمیدنِ رؤیاها واساطیروقصه ها فراگرفتنِ آن لازم است. بااینهمه، انسان امروز زبان سمبلیک را ازیاد برده است: البته نه هنگام خواب، بلکه به هنگام بیداری...»3همینکه هرگونه زبان سمبیلک، بدنبال تلاش انسانها درمسیردربیان آوردنِ تجربیات درونی و احساسات وافکارشان شکل میگیرد، بخودیِ خود حاکی ازآنست که هرگونه بیانی با هرزبانی، همواره ودرهرحال، چه درخواب وچه دربیداری، درقلمروذهن وفعالیتهای ذهنی انسانهاست که شکل گرفته ومیگیرد..درپرتو این چشم انداز روشن است که روند شکل گیری هرگونه زبان متعارف یا سمبلیک تنها وتنها بربسترتعاملِ زنده ی روانِ بی شکل وبی زبانِ مُشترک وهمگانی ناخودآگاه انسانها با محیط است که می تواند رُخ دهد. واین به آنمعنا نیزهست که آنچه که با نام « زبان سمبلیک ناخودآگاه در رؤیاها » شناخته می شود نیزاگرچه درخواب و درفقدان کنترل زمان بیداری، امّا درهرحال درقلمروذهن وفعالیتهای ذهنیِ انسانها وبا هدفِ دربیان آوردنِ عوامل ناخود آگاهی شکل میگیرد که بخودیِ خود مُستقل ازذهن وزبان انسانها درجریانِ زندگی جاری بوده وبی شکل وبی زبان اند.. بعبارت دیگر، هم « اریک فرُم » و هم دیگرانی که سخن از« زبان ویژه ی ناخودآگاه » ( که درخواب ودرفقدان کنترل زمان بیداری شکل میگیرد) می گویند، درواقع از« پوشش » دادنِ فعالیتهای زنده ی سیّالِ بی شکل وبی زبانی ( بوسیله ی ذهنیتها ) سخن گفته ومی گویند که همواره وبخودیِ خود، حتّی درفقدان هرگونه ذهن وزبانی حضوری زنده ودائما"جاری دارد..ازاین دیدگاه، غفلت « اریک فرُم » ودیگران ازاین ماجرا تاآنجا ادامه می یابد که درنهایت، خواسته یا ناخواسته، تمامیِ فعالیتهای زنده ی این روانِ کهن را زیر« پوشش » تلاش برای آشنایی با « زبان ازیادرفته » بدست « فراموشی » می سپارند: فعالیت زنده وبی شکل وبی زبانی که اگرچه حضوردائما"جاریِ مُشترک وهمگانیِ خود را همواره بعنوان بُن مایه واساس شکل گیریِ تمامی ذهنیتها وزبانها به هردیدگاهی با هرعقیده ای تحمیل کرده ومی کند، با اینهمه امّا همچنان درزیرغُباروآوار سنگین ورسوب کرده ی ذهنیتهای بی پایه درحالی « پنهان » مانده است که طیّ قرنها قبل ازتولد روانکاوی، اینگونه با زبان سمبلیک خودآگاه، دربیداری، دربیان آمده است: « جمال یارندارد نقاب وپرده ولی / غُبارره بنشان تا نظرتوانی کرد »....یا « درکارگلاب وگل، حکم ازلی این بود / کان شاهد بازاری واین پرده نشین باشد » « حافظ »

نگاه امروز ...
ما را در سایت نگاه امروز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mebrahimmehdizadeha بازدید : 150 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 2:59