یاداشتی برای : شولگی نامه و مومو

ساخت وبلاگ

  • یاداشتی
  •   نیلوبلاگ برای :
  • شولگی
  •   نیلوبلاگ نامه ومومو : عباس حبیبی بدرآبادی: نشربوتیمار این

    یاداشت قراربود درروزنامه ای درج شود که نشد .این خلاصه ای ازآن است .

    هردفترشعرعباس حبیبی بدرآبادی ، حادثه ای ست درفضای شعری ایران . اگردرکتاب اول او" ازکلید تا آخر" پلنگ صورتی به همه چیزوهمه کس کاردارد وندارد ، اگردردفتردوم" گوش درد قرن چهارده " ، تمام گوش های کلاسیک شاعران پیش ازخود را احضارمیکند وبرجراحتی کهن انگشت می گذارد ، اما دردفترسوم،"

  • شولگی
  •   نیلوبلاگ نامه ومومو" دیگر، باهمه ی هستی وتمدن ها وفرهنگها و تاریخ اولیه ی بشر، ازغارها ومغاک ها وقبایل بدوی تا بین النهرین وسومروکلده وآشور وبابل ، عیلام وفرهنگ هلنی ... تا اعماق معابد ، حرمسراها ی فاتحان ووارثان تمدن ایران ، مصر، مواج درخون وکشتار، قیروسرب داغ ودرد وجنون مطلق پیش میرود . در"بازتعریف" ازهمه اعصار، تاریخ تمدن بشررا به روایت خود "بازنوشت" به چالش ورونمائی فرامیخواند . روایت شاعرروایت "خاص" است که مخصوص شاعران که جز به زبان شعر، قابل بیان نیست و"هیچ"سنخیتی هم با تاریخگرایان وتاریخ نویسان دارد وندارد . ادعائی بزرگی ست ؟ نه . ابزارشاعر"کلمه " است وتخیل . کلمات را میشود با اندکی جابه جائی یا پس و پیش ، هرطورکه دلت خواست نوشت . غیرازاین است ؟ نه . این واژه ها وکلمات حاصل یافته های خونباری ست که سراسرتاریخ بشررا درنوردیده است تا به دل وزبان وذهن شاعرراه یافته وجاری شده است ... حبیبی ِشاعردراین نقب به تاریخ دنبال چیست ؟ واکاوی حوادث تاریخی ؟ یا دست کم یادآوری آن ؟ هیچ کدام . اوکه تاریخ نگارومحقق تاریخ نیست . احضارارواح تاریخی وباورهای ثابت باید فرو ریزد تا از نوباآفرینی وبازخوانی شود تا ازمیان "هیچ"ستان های موجود" چیزی" دستمان بگیرد . حبیبی شاعر، درد بی معنائی چیستی هستی را ، میداند وحقیقت همیشه غایب را نیزهم . اما با درنگ درلحظه های بی معنائی درجستجوی معنائی ورای معنا گریزی متداول وکلیشه شده ازنوع "کافکا" ئی یا "بکت"ی آن است . زیرا سیکل معیوب طبل پرآوازه ی بی معنائی صرف را که دیگرهمه بلد هستند بلکه به جستجوی معنای جدید ازبی معنائی که ضمن معاصر بودن با مشارکت مخاطب محقق شود وضمنا مبنای باستانی – تاریخی نیزداشته باشد تا خواننده ازامروزمعاصر، به عمق مغاک این نهاد ناآرام بازگردد وخود معنای جدید استخراج تا به " هیچی" ستان هست ونیست هستی ونا "چیستی"هستی بی معنائی برسد ... دراین دفتر، زبان کارکردی درتضاد با محتوا دارد . آنجا که زبان درتعامل است با فضا ی باستانی – تاریخی ، حرکت ودرنگ دارد ، ناگهان با استفاده ازیک واژه ی امروزی مثل پتک ، خواننده را ازآن فضای تاریخی – باستانی به زبان وزمان حال بازمیگرداند . حبیبی بدرآبادی ، مدام ازنشستن فعل مانوس درپایان هرسطرکه انتظارخواننده است ، پرهیزمیکند واین تمهید ، ازکلیشه ای شدن سطر جلوگیری وذهن های معتاد به استبداد نحو را پس میزند ودراین کارازاینکه ممکن است مخاطب سطری ازشعررا درک نکند واهمه ای به خود راه نمیدهد وانتظاروباوردارد که خواننده ی متعارف ، فرهیخته وحرفه ای متن را به آسانی رها نمیکند وبا دوباره خوانی وبا "بازی اندیشه" ولذت آن را درک ودرنهایت تاثیرخود را خواهد گذاشت .

    نگاه امروز ...
    ما را در سایت نگاه امروز دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : mebrahimmehdizadeha بازدید : 196 تاريخ : دوشنبه 4 آذر 1398 ساعت: 19:19